امام حسن مجتبی (ع) فرمود:
"خدا عبدش را در
خلقش مخفی کرده است"،
...
..
.
یعنی قشنگها را مخفی
کرده است؛
شما احتیاطاً به همهی
خلق احترام بگذار، سلام کن، شاید به عبدِ خدا برخورد کردی!!!
امام حسن مجتبی (ع) فرمود:
"خدا عبدش را در
خلقش مخفی کرده است"،
...
..
.
یعنی قشنگها را مخفی
کرده است؛
شما احتیاطاً به همهی
خلق احترام بگذار، سلام کن، شاید به عبدِ خدا برخورد کردی!!!
ادامه...
ما امام زمان را می خواهیم. پس شیطان هر کاری می کند که یا ما غافل شویم از امام زمان یا دینمان را از دست بدهیم. چون شیطان توسط امام زمان کشته خواهد شد.در جریان آفرینش انسان ، تمامی ملائک به انسان احترام ورزیدند و او را عالی قدر دانستند ، اما شیطان حاضر نشد و راه نژاد پرستی را در پیش گرفت ، او سوگند خورد که اثبات کند که انسان لیاقت بزرگی و اشرف مخلوقات را ندارد. شیطان توسط خدا لعن شد ، او انسان را فریب داد و باعث شد انسان بر روی زمین بیاید تا فرصت یابد تا خود را به خدا اثبات کند. چون او از خدا طلب بخشش کرد. خدا انسان را بخشید و به او فرصت داد. انسان باید به خدا اثبات کند که تنها خداست که توانایی حکومت بر جهان را دارد ، چون او خالق اوست. خداوند توسط شخصی به نام منجی انسان ها را نجات خواهد داد. حضرت موسی منجی قوم بنی اسرائیل بود و در حال بردن آنها به زمین موعود بود ، منجی آخر الزمان و آخرین منجی خدا حضرت ولی عصر (عج) است که به ما مسلمانان و هر کس که به دین اسلام وارد شود تعلق دارد.
پیش زمینه :
پس از شهادت امام حسین ( ع ) ، سلیمان بن صرد خزاعی توبه
کرد که چرا برای کمک به امام حسین به کربلا نرفت ، او از امام سجاد درخواست کرد که
او و یارانش را رهبری کند تا حکومت اسلامی تشکیل دهد ، اما امام سجاد نپذیرفتند.
در نتیجه تصمیم بر این شد که آنها خود قیام کرده و پایه های حکومت اسلامی را بنا
نهد و بعد از آن امام زمان خود را برای ولایت و امامت در حکومت اسلامی دعوت نمایند
ولی در مقابل لشکر شام بعد از یکی دو پیروزی شکست خورده و همگی شهید شدند و
تنوانستند حکومت اسلامی را تشکیل دهند
عمل ایران در انقلاب اسلامی پس از ۱۱۷۰ سال
همین بوده است که ابتدا حکومت اسلامی تشکیل دهد و سپس از امام زمان ( عج ) بخواهد
که بر آن ها حکومت کند.
آیا با به وقوع پیوستن
انقلاب اسلامی ایران ، جمهوری ایران ، اسلامی شد. جواب منفی است. هدف از این
نامگذاری این بود که جمهوری ایران به سمت اسلام برود و قوانین اسلام را در حکومت
خود اجرا و پیاده سازی بکند تا الگویی از اسلام برای جهان باشد.
پس از ۱۱۷۰ سال اقوام
ایرانی فهمیدند که نمیتوانند برای همیشه نظام پادشاهی را تحمل کنند. ما آزاد بودیم
که انتخاب کنیم و اسلام را انتخاب کردیم.
آزمون جهاد : ۸ سال جهاد
آزمون حکمیت در زمان
امام خمینی : آزاد سازی خرمشهر با ۶۰۰۰ شهید و ۲۴۰۰۰ مجروع و بسیاری از دستورات
دیگر
آزمون افراد مستجاب
الدعوه : اگر شخصی با رهبر مخالفت کرد و مردم را به دور خود جمع کرد نباید به آن
سو رفت که در فتنه ۸۸ مشاهده کردیم که برخی افراد به سمت کسانی رفتند که به خواست
رهبری مبنی بر آرامش پس از انتخابات عمل نکردند و آشوب به پا کردند . همچنین
بسیاری از شبکه های ضد ایرانی ( که در اصل ضد اسلامی هستند ) به دعوت مردم و ایجاد
آشوب می پردازند. وظیفه مردم در این آزمون این است که حول ولی خود جمع شوند.
آزمون حکمیت : به فرمان
رهبر و “ولی” جامعه باید عمل کرد و طریقه برخورد با کسانی که به آن عمل نمی کنند
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پیش بینی شده است.
حال نکته اینجاست که آیا پس از 1170 سال مردم کشور جمهوری اسلامی ایران توانسته اند که از تمامی آزمون های الهی سربلند بیرون بیایند و به نزدیک شدن ظهور حضرت مهدی (عج) کمک نمایند؟ در جواب باید گفت تا حدودی این امر صورت پذیرفته و در برخی موارد نیز کاستی ها و کم کاری هایی نیز وجود داشته، ولی مطلبی که مشخص است این می باشد که هنوز آزمون ها و آزمایش های الهی به پایان نرسیده، همچنان آزمون اقتصادی ادامه دارد، همچنان آزمون جهاد ادامه دارد (جهادی که در دیگر کشورهای اسلامی در حال انجام است، مانند سوریه، بحرین و ...) و همچنان آزمون افراد مستجاب الدعوه در ابتدای کار خود قرار دارد زیرا که شیطان لعینِ رجیم از کار باز نخواهد ایستاد. پس منتظران ظهور همچنان باید به تلاش خود ادامه داده و در این راه بیش از هر چیز با اتکا به قرآن و اهل بیت (ثقلین) ایمان خود را حفظ کنند تا به زمان موعود نزدیک و نزدیک تر شوند.
در آینده حتما در رابطه با علائم ظهور و علائم دشمنان امام زمان(عج) مطالبی را خواهم نوشت که امیدوارم باعث روشنگری بیشتر خودم و دیگر دوستان شود.
یا علی مدد
در این پست قصد دارم به بررسی ابعاد مختلف
عملکرد انقلاب اسلامی بپردازم و عملکرد های مثبت و منفی و مدل اسلامی آن را بیان کنم.
تاکید می کنم که هدفم نقد
مسلمانان و مومنانی که در کشور اسلامی ، از همان ابتدا به ارزش های اسلامی پایبند
بودند نیست. بلکه نقد کسانی است که با عملکرد خود ، انقلاب اسلامی و ۸ سال جهاد در
راه خدا را بیهوده می پندارند و خواهان آمدن امام زمان نیستند.
این یک واقعیت است که اگر
جمهوری اسلامی ایران در این ۳۰ سال به دین اسلام به درستی عمل می کرد، دین اسلام
جهانی و احتمال ظهور امام زمان (عج) زیاد می شد. سنت خدا از زمان قوم بنی اسرائیل
تا اقوام عرب که پیامبر گرامی اسلام بر آنان فرستاده شد این بود که اگر قومی پس از
مدتها دور بودن از خدا بخواهد به خداوند رو بیاورد. خداوند آزمون هایی را از آن
قوم خواهد گرفت.
قوم بنی اسرائیل برای ظهور
منجی خود چه کردند؟ رفتند سراغ فقهای خود، حول محور دین جمع شدند با امید و دعا … نهایتا منجی آمد.
فرمان تشکیل اولین حکومت الهی
به دست موسی و حرکت به سمت سرزمین موعود که همانی بود که خدا به آنان وعده داده
بود.
پس از گذشتن ۱۲ قبیله بنی
اسرائیل از ۱۲ بخش دریای سرخ و به هلاکت رسیدن فرعونیان، جهت رفع تشنگی و گرسنگی
شان به اذن الهی ۱۲ سنگ و ۱۲ چشمه، ابری برای سایبان و از آسمان بلدرچین بریان و
از زمین شیرو عسل بر آنان نازل شد.
اما چرا دوباره به مصر
برنگشتند؟ زیرا عهد کرده بودند که به عرض موعود بروند، پس هر زمینی برایشان زمین
موعود نمیشد و آیا هر زمانی برای ما زمان موعود می شود؟ و اگر ولی معصوم را پس
بزنیم بدتر از حال قبلی شاملمان می شود همانطور که قوم بنی اسرائیل به عهد خود
وفادار نماندند و وضعیتی بدتر برایشان رقم خورد و یا مانند مردمی که امام علی (ع)
را پس زدند، آیا به زمان عثمان برگشتند؟ نه بلکه بدتر از آن بر سرشان آمد.
اولین آزمون الهی : آزمون اقتصادی است
دومین آزمون الهی : آزمون افراد مستجاب
الدعوه است. افراد مستجاب الدعوه اشخاصی اند که با تظاهر ونفوذ در مردم از وجهه ی
اجتماعی ودینی بالایی برخوردارند. و مردم را به سمت غیر خدا جذب می کنند.
سومین آزمون الهی : آزمون جهاد است که
قوم بنی اسرائیل به زمین موعود رسیدن، حضرت موسی به آنها گفت که خدا خواسته این
جبارین بدست ما نابود شوند و بیایید داخل این سرزمین شویم که خدا برای شما نوشته و
اگر به این سرزمین نروید خسران کردید. گفتند ای موسی انجا قوم جبارین هستند و امکان
ندارد ما وارد این سرزمین شویم تا زمانیکه انها در آن هستند.
پس از شکستن عهد توسط قوم بنی
اسرائیل موسی از خدا خواست که میانشان جدایی بیاندازد و خدا قوم را مورد لعن قرار
داد.
خطری که ما را تهدید میکند.
خود ولی معصوم نفرینشان کرد. ۴۰ سال زمین موعود برای شان حرام شد و در زمین
سرگردان بودند و دلهاشون سنگ شد. چون عهدشان را شکستند مورد لعن خدا قرار گرفتند.
چهارمین آزمون الهی : آزمون حکمیت که
هیچگاه قوم بنی اسرائیل به آن نرسید و پس از ۴۰۰ سال از لعن خدا خارج شدند و زمان
حضرت داوود فرا رسید.
آزمون حکمیت اینگونه است که
ولی معصوم را بعنوان حکم بپذیرند، حکمش را اجرا نمایند و در نتیجه حکمش تردید
نکنند و از ته دلشان راضی باشند. که در زمان حضرت داوود هم این آزمون را پس
ندادند. اینها امتحانات هر حکومت ولی معصومی است.
در زمان پیامبر اکرم (ص) :
آزمون اقتصادی که شعب ابی طالب بود. آزمون جهاد که جنگ بدر و احد و خندق بود که
در جنگ خندق بخاطر غنیمت، باختند. آزمون حکمیت هم که در روز عید غدیر پیامبر را
بعنوان حکم قبول کردند اما حکم ولی معصوم، امام علی (ع) را نپذیرفتند.
در زمان امام علی (ع) : آزمون
اقتصادی حکومت امیرالمومنین و بیت المال مساوی بود که به زعم بعضی خوش نیامد.
آزمون جهاد هم که در جنگ جمل و صفین بود که در این جنگ امام خود را حتی بعنوان حکم
هم قبول نکردند چه رسد به اجرای حکم.
در زمان امام حسن مجتبی (ع) :
آزمون اقتصادی همان که معاویه همه را با پول خرید و دیگر به امام بعدی نرسید.
امام حسین (ع) هم که توسط خود
مردم به شهادت رسیدند.
بنی اسرائیل هم پس از حضرت
یوسف ۷۰ پیامبر را کشتند.
۱۱۷۰ سال گذشت قومی
امدند و گفتند حکومت ولی معصوم می خواهیم، اینها چه کسانی بودند؟ ایرانی ها
اما آیا می شود این قوم
را بدون آزمون امام زمانشان داد؟ نه زیرا که اگر امام زمان بیاید که پیروزی حتمی
است، پس چه آزمونی از این قوم آخرالزمان گرفته شود؟!
آزمون اول آزمون اقتصادی است؛ تحریم اقتصادی.
آزمون دوم آزمون جهاد است؛ که
۸ سال جنگ را تجربه کردیم.
آزمون بعدی آزمون حکمیت است؛ که احتمالا در
آن مانده ایم!
امام خمینی (ره) ولی معصوم
نبودند، ولی فقیه بودند. فرمودند که بروید این شهر را بگیرید، کدام شهر؟ خرمشهر.
خرمشهر آزاد شد. چه کسی خرمشهر را آزاد کرد. خدا خرمشهر را آزاد کرد. زمانیکه
امیرالمومنین در جریان جنگ رو به خوزستان السلام علیکم می گویند بر کسانی که همچون
پاره های اهنین اند و میگویند کاش من از این افراد را داشتم. اینان که ولی معصوم
نداشتند و ولی فقیه خود را حتی یکبار ندیده بودن اما عهد خود را وفا کردند.
در صحیفه امام خمینی (ره) آمده
که هر کس در حکومت جمهوری اسلامی در حوزه مسئولیت خویش (کلکم راع وکلکم مسؤل عن
رعیته؟) اگر نگاه آخرالزمانی نداشته باشد، خائن است.
ادامه دارد...
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ سر درگمیم. در جو بدیها گرفتار شدیم؛ ذاتمان بد نیست، جانمان بد نیست؛ امام را دوست داریم.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ فکر نمیکردیم مخالفت ما، گناه ما، کار را به اینجا میکشد که شمشیرهای ناجوانمردانة غیبت امام را احاطه میکند.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ فکر نمیکردیم گناه ما، ما را به جنگ با ولی خدا میکشاند. به انکار و یا مخالفت عملی با او و دستورهای او.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ فکر نمیکردیم که من و کوتاهیهای من هم میتواند مانع حرکت او گردد و یا باعث غم و اندوه او و همراهان و همدلانش.
و حکایت ما حکایت حُرّ است؛ خدا میداند پشیمانیم!
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ به ارزیابی رسیدهایم. چه کنیم؟ ولی خدا را همراه شویم یا یزید و ابنزیاد شهوات و نفسْمان را؟ کمی حریت و آزادگی میخواهد.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ به نتیجه رسیدهایم عذر تقصیر به محضر امام خود بیاوریم و از خود او مدد بخواهیم. به دامن او متوسل شویم و از ساحت مقدس او عذرخواهی کنیم که طبیب است و درد حُرّ را میداند.
حکایت ما حکایت حُرّ است و زبان ما همان مطلب (هزاران چو ما بی سر و پایی فدای یک موی حر) که «هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ، آیا مرا هم راهی به درگاهت هست؟» آیا چو منی را هم به محضرت پناهی هست؟
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ راهها را رفتهایم و خستهایم؛ از سپهسالاری شیطان خستهایم. از سربازی و فرمانروایی جنود شیطان خستهایم. نوکری امام را برگزیدهایم.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ بین جهنم و بهشت انتخاب میکنیم و به یقین بهشت را بر میگزینیم.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ نیامدهایم فقط اشک خود را به امام عرضه کنیم که قرنها بسیاری گریستهاند و عُمرِ سعدها گریستند و هتک حرمت کردند و خیمهها آتش زدند و سرها به نیزه بردند.
حکایت ما حکایت حُرّ است، که اشکمان را با سوار بر مرکب یاری شدن و بیعت و جانفشانی برای ولی خدا گره زدیم. شاید کمی از بار شرمندگیمان بکاهد. شاید خجالت فراموشی و از یاد بردن آقا را کم کند.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ سر در گریبانیم. چهره گریانیم. با عمق وجود پشیمانیم.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ خسته، نادم و پشیمان. میتواند امام نپذیردمان، که ما دلش را به درد آوردهایم. میتواند ردّمان کند؛ اما حکایت او حکایت امام است و حکایت ما حکایت حر.
و ای کاش حکایت ما، حکایت حُرّ بود؛ مردانه گذشته را جبران میکردیم. امام را یاری و جان فدایش میکردیم.
و ای کاش حکایت ما، حکایت حُرّ بود؛ محبت و دعای امام شاملمان میشد، سرمان را به زانو میگرفت و منزلتی به عظمت حُرّ مییافتیم که البته کسی به - حُرّ و دیگران- نخواهد رسید. عظمت یاران امام حسین
و ای کاش حکایت ما، حکایت حُرّ بود، عاقبت او بخیر شد و ما هنوز در میانه راه و امتحانات فراوان.
عذر تقصیر به ساحت مقدس آقا...
قرار نیست خود را تبرئه کنیم و نواقص خود را نبینیم. ما در طی قرنها امام را بر صحرای خشکِ غیبت خیمهنشین کردیم؛ منظورم این نیست که امام در وادیای خیمه زدهاند مانند داستانها و حکایات طرح شده، نه، ما امام را به وادی غیر ذیزرعی که یادی از او نمیشود رها کردهایم. وادیای که قرنها فراموشی، غربت و تنهایی همراه و همنشین اوست. یادی از او نمیکنیم یا اگر از او یادی داریم هزاران دلیل و اما و اگر و هدف غیر از او، وجود ما را گرفته است.
حکایت ما حکایت حُرّ است، که راه بر مسیر هدایت امام بستهایم. امیال ما و سر به فرمانی ما برای یزیدهای نفسمان، لشکر جانمان را مقابل امام و مسیر هدایت و اهداف او قرار داده است. ما در خودخواهیهای خود گرفتاریم. مانعِ ظهور، ماییم! قلبهای ما بر گناه بیرحمی و دریدن مال و آبروی دیگران مجتمع شده است، نه بر محبت و یاری و اطاعت امام.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ با امام نماز میخوانیم؛ عشق او را در دل مخفی داریم، اما شمشیر هم بستهایم اهل و عیال امام با دیدن ما هراسانند و نگران؛ ما غم و اندوه از چهرة ولی خدا نزدودهایم.
حکایت ما حکایت حُرّ است؛ تأنی و درنگ ما در یاری امام، دیر آمدن و یاری کردن ما از امام، هزاران لشکر هجمه و حمله و توهین و شبهه و فیلم و... بر علیه امام فراهم آورده است.
حکایت ما حکایت حُرّ است، میپنداشتیم مأموریم و معذور؛ میپنداشتیم نمیتوانیم نفسْمان را اطاعت نکنیم. نهیب امام را دیر فهمیدیم که « لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِق، به سعادت نمیرسند آنانی که برای راضی ساختن این و آن، خدا را ناراحت میکنند.»
و حکایت ما، حکایت حُرّ است؛ خدا هم میداند امام را دوست داریم.
نکته ای رو یکی از دوستان (یکی از اساتید) بهم متذکر شدن که چون احساس کردم این موضوع برای بقیه دوستان نیز ممکنه که پیش اومده باشه قصد دارم توضیحش بدم...
عنوان وبلاگم رو گذاشته بودم "بلالِ اَلکَن" و این دوستمون بهم متذکر شدن که گویا یکی از فرماندهان شورشی و مفتی در سوریه نام خود را همچین اسمی قرار داده! رفتم تحقیق کردم و دیدم که متاسفانه درسته و البته خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به درگ هم واصل شده(به امید به درک واصل شدن همه این دشمنان اسلام و امام زمان(عج)).
حالا نکته ای که من می خوام بگم اینجاست، که بنده این اسم رو از متن زیر(پ.ن1) انتخاب کردم ولی به همون دلیلی که میگن: به هر طریقی که شده از دشمنان قسم خورده اسلام و امام زمان(عج) باید برائت جست و خود را علیه آنان نشان داد، من هم این اسم رو تغییر دادم و نام دیگری رو انتخاب کردم.
حق یارتون
پ.ن1: من همان شبان عاشقم، سینه چاک و ساکت و غریب، بی تکلف و رها،در خراب دشت های دور، درپی تو می دوم ساده و صبور... من همان بلالِ اَلکَنم، در تلفظ تو ناتوان...
پ.ن2: از آقای م.ش.ف! نیز تشکرات وافره را به خاطره این تذکر به موقع به، به جا می آورم!!!