قنبرِ مولا...

به خدا قسم تو می آمدی اگر اعمالمان همچون حرف هایمان اینقدر زیبا بود...

قنبرِ مولا...

به خدا قسم تو می آمدی اگر اعمالمان همچون حرف هایمان اینقدر زیبا بود...

قنبرِ مولا...

بچه هاے کوچک با دست و پایشان بازی مے کنند
ولے دلشان مرتــّب است
و همراهشان است .

اما بزرگ ها دست و پایشان خیلے منظّــم است
ولے دلشان بازے مے کند
و همراهشان نیست .

حاج محمد اسماعیل دولابی

به نام او...
که به ما نعمت "زندگی" بخشید
و "بندگی"
سلام به همه دوستان!

بی مقدمه میگم:
خیلی وقت بود که دنبال جایی بودم که بتونم حرفهامو، عقایدم رو، دیدگاه هام و نگاهم رو بیان کنم تا بالاخره تصمیم گرفتم که این وبلاگ رو شروع کنم. خیلی علاقه هم دارم نوشته ها و مطالبی که به دله خودم میشینه رو تو این وبلاگ جمع آوری کنم.
مهمترین هدفم هم صحبت پیرامون امام زمان هستش...نمیگم همه مطالبم پیرامون مسائل مذهبی خواهد بود،نه. ولی مطمئنا کم هم نیستن مطالبی که با چاشنی مذهبی و مرتبط با ظهور که لحظه ای ما را به یاد آقا امام زمان(عج) بیندازد به نگارش در خواهند آمد، احتمالا مطالبی هم پیرامون مسائل فراماسونری و مهدویت بنویسم، چون هم به این موضوع علاقه مندم هم اینکه:
دیدم شیطان صفتان، برای پاکی قلب معصوم خواهران و برادرانمان نقشه ها کشیده اند
دیدم قبح گناه می ریزند و بی حیایی را ترویج میکنند
دیدم به اسم آزادی جسم، انسانیت را به اسارت می کشند تا حیوان بسازند
دیدم عمق نگاه ها را کوتاه می کنند تا بالا را از یاد همه ببرند

دیدم بیشتر از بچه شیعه ها درباره مساله ظهور تحقیق میکنند و قدم و قلم برمی دارند به جهت تاخیر در ظهور

دیدم عرفان کاذب را تبلیغ می کنند؛ دین بدون تکلیف را، تا به عکسی در آب از ماه محروم سازند

دیدم چادر را نشانه گرفته اند

...

دریغم آمد نگویم که یک بار امتحان کنید لذت با خدا بودن را، برای خدا انتخاب کردن را، تیر در چشم شیطان شدن را، مجاهد راه خدا بودن در جهاد اکبر را، سردار و یار بودن نه سربار بودن را، حر بودن را...

ای کاش همه بگویند...

همه ی آنها که حتی به خوب هم قناعت نکرده اند، به حداقل ها قانع نشدند،

برتر را برگزیدند



اگه از ارائه نظر دریغ نکنید خوشحال میشم.


در نهایت...
تا دهان بسته نشود دل باز نمی شود !
و تا عبدالله نشوی ؛ عندالله نمی شوی .
آنگاه انسان اگر از سَر برود؛ سِر نرود ...
یا علی مدد