قنبرِ مولا...

به خدا قسم تو می آمدی اگر اعمالمان همچون حرف هایمان اینقدر زیبا بود...

قنبرِ مولا...

به خدا قسم تو می آمدی اگر اعمالمان همچون حرف هایمان اینقدر زیبا بود...

قنبرِ مولا...

بچه هاے کوچک با دست و پایشان بازی مے کنند
ولے دلشان مرتــّب است
و همراهشان است .

اما بزرگ ها دست و پایشان خیلے منظّــم است
ولے دلشان بازے مے کند
و همراهشان نیست .

حاج محمد اسماعیل دولابی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عصر یک جمعه دلگیر» ثبت شده است

۰۸
شهریور

عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

...

منبع محفوظ

  • مهدی دوست محمدیان